۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

السلام عليكِ يا زينب كبري

السلام عليكِ يا زينب كبري، السلام عليكِ يا بنت رسول الله، السلام عليكِ يا بنت اميرالمومنين
كيست جز زينب صفاي عالميْن كيست چون زينب طرفدار‌حسين
كيست جز زينب انيس روح عشق مرحم زخم دل مجروح عشق
زينب است و تالي زهراست او مايه‌ي خوشحالي زهراست او
نور زينب تا در اين عالم دميد گوييا شادي و غم، با هم رسيد
ولادت
پنجم جمادي الاولي سال پنجم يا ششم هجرت، پرثمرترين ميوه شجاعت و بردباري، عفت و پاكدامني در مدينه منوره پا به عرصه گیتی نهاد. او مظهر عواطف و احساسات پاك و ثمره وجودي دو درياي مواج و خروشان نبوت و امامت گشت و بيت علوي را نورانيتي ديگر بخشيد و سومين گوهر زيباي «مرج البحرين يلتقيان» شد. قدومش بر همگان مبارك و راهش پر رهرو باد.
خواهي كه شوي با خبر از رتبه او بابش عليِ عالي و مامش زهراست
زينب درّ گرانبهاي نبوي و علوي است. لحظه اي كه پا به عرصه وجود گذاشت، جهت جلوه بيشتر درخشش روحاني وجوديش در برابر همه ستمگريها و تاريكي هاي تاريخ نسبت به معنويات، پنج تن آل عبا تربيت و پرورش وي را بر عهده گرفتند و او را مورد توجه قرار دادند از اين رو زينب بعد از مادرش، مظهر وجودي پيامبر، علي، فاطمه، حسن و حسين گرديد و به حق وي را زينب يعني زينت پدر ناميدند.
نامگذاري و القاب
عقيله بني هاشم آنگاه كه پا به عرصه وجود گذاشت و در منزل وحي در كنار پنج تن قرار گرفت مادرش فاطمه (س) رو به همسرش علي بن (ع) كرد و از او خواست تا نام زيبايي را برايش انتخاب كند. آن حضرت فرمود: در اين امر مهم، بر پيامبر (ص) پيشي نخواهم گرفت. بايد مقداري تحمل كنيم تا آن وجود نازنين از سفر برگردد. چون رسول خدا از سفر بازگشت، آن دو نامگذاري اولين فرزند دختر خويش را بر عهده آن حضرت گذاشتند. آن بزرگوار كمي تأمل نمود، در آن هنگام جبرئيل نازل شد و سلام و درود حضرت حق را بر وي ابلاغ كرد و سپس گفت: «نام اين نوزاد را زينب بگذار، زيرا خداوند اين نام را برگزيد و آن را انتخاب كرد.» سپس پيش گويي هايي را نسبت به حوادث و قضاياي آينده آن سلاله پاك بيان داشت.
عظمت و قدرت روحي دختر اميرالمؤمنين(ع) در ميدان هاي مختلف سبب گرديد او همچون استوانه محكمي باشد كه بخش سنگيني از بار امامت و زعامت پدر و دو برادرش را بر دوش كشد. محدثان و مورخان براي آن حضرت القاب گوناگوني را ذكر كرده اند كه هر كدام نشانگر قوت موضع گيري آن بانوي بزرگوار در برابر حوادث و رويدادهاي مختلف است، همانند تحمل رحلت پيامبر گرامي اسلام2، شهادت صديقه (س) در دوران خردسالي، شهادت اميرمؤمنان(ع) در محراب كوفه، تحمل شهادت امام مجتبي(ع) و از همه بالاتر واقعه پرحماسه و خونين كربلا كه شاهد به خون غلطيدن امام زمان خويش، حسين بن علي بن ابيطالب(ع) گرديد و همراه او نزديك به 17 نفر از نزديك ترين افرادش همچون فرزند و فرزندان برادر و يا خواهر را از دست داد. برخي از القاب زيباي آن بانوي مكرمه در روايات مستند آمده و برخي هم برخواسته از صفات عاليه و فضايل بيشمار آن حضرت است. از جمله: عالمه غیر معلمه، نائبه الزهراء، عقیله النساء، الكامله، صدیقه الصغرى، معصومة الصغرى، صابرة محتسبه، بطلة كربلا، سلیلة الزهراء، امینة‏الله، محدثه، ناموس كبریا، قرة عین مرتضى، عقیلة بنى هاشم، محبوبة المصطفى، زاهده، عابده، نابغة الزهرا، سرّابیها و...
حضرت زينب كبري از نگاه اهل سنت
دانشمندان و نويسندگان و جامعه اهل سنت زينب (س) را عزيز و گرامي مي دارند و با تمام وجود در برابر شخصيت آن حضرت كرنش مي نمايند و اعتقاد دروني خويش و خضوع و خشوع خود را با زبان و قلم اظهار مي كنند.
اينك از باب ذكر نمونه به گوشه هایی از سخنان بعضي شخصيت هاي اهل قلم جامعه اهل سنت اشاره می شود:
الف) جلال الدين سيوطي در رساله «زينبيه» خويش مي نويسد: زينب در زمان جدش رسول خدا پا به عرصه جهان گشود و در دامن وي پرورش يافت. او هوشمندي توانا و دورانديش و داراي قلبي پرقوت و پرصلابت بود. سپس مي افزايد: حسن بن علي هشت سال قبل از رحلت پيامبر خدا و حسين بن علي هفت سال قبل از آن و زينب كبري نيز پنج سال قبل از رحلت آن بزرگوار به دنيا آمده اند، پس زينب پنج سال از عمر خويش را در كنار پيامبر خدا گذرانده و تربيت يافته است.
ب) شيخ عزالدين معروف به ابن اثير جزري مي نويسد: زينب دختر علي بن ابيطالب و مادرش فاطمه دختر رسول خدا بود. او در زمان پيامبر خدا بدنيا آمد و مقداري از زندگي آن حضرت را درك نمود. زينب بانویی متفكر و دانشمند بود كه قوت فكر بالايي داشت. او در واقعه كربلا همراه برادرش حسين بن علي بوده و بعد از شهادتش بهمراه قافله روانه شام گشت و در برابر يزيد بن معاويه خطبه اي شيوا و پرمعني ايراد كرد كه در كتاب هاي تاريخي ذكر شده است. ايراد آن خطبه درايت و عقل و انديشه و قدرت بالاي قلبي وي را مي رساند.
ج) محمد فريد وجدي می گوید: زينب، دختر علي بن ابيطالب از جمله زنان بافضيلت و بزرگواري است كه دورانديشي و فكر با عظمتي داشت. او همراه برادرش حسين بن علي در واقعه كربلا حضور داشت. به امر يزيد بن معاويه آن خانم را به همراه ديگر اسرا به شام و شهرهاي مختلف بردند كه در شام زينب كبري در برابر يزيد خطبه اي غراء خواند.
د) محمد غالب شافعي مصري كه از نويسندگان مقتدر مصري است در مجله «الاسلام» سال اول شماره 27 ارادت خود را به حضرت زینب(س) چنين مي نگارد:
«يكي از بزرگترين زنان اهل بيت از نظر حسب و نسب و از بهترين بانوان طاهره كه داراي روحي بزرگ و مقام تقوي و آيينه سر تا پا نماي رسالت و ولايت بوده، حضرت سيده زينب دختر علي بن ابيطالب مي باشد كه به نحو كامل او را تربيت كرده بودند و از علم و دانش خاندان نبوت سيراب گشته بود. به حدي كه در فصاحت و بلاغت يكي از آيات بزرگ الهي گرديد و در حلم و كرم و بينايي و بصيرت و تدبير كارها در ميان خاندان بني هاشم و بلكه عرب مشهور شد و ميان جمال و جلال و سيرت و صورت و اخلاق و فضيلت را جمع كرده بود. شبها در حال عبادت و روزها را روزه داشت و به تقوي و پرهيزگاري معروف بود.»
تو گويي كه زهرا بود در نماز به راز و نياز و به سوز و گداز
محيط تربيتى حضرت زینب
اولين محيط تربيتى هر انسان خانه اوست‏. پدر و مادر زينب نمونه‏هاى كامل انسانيت هستند: على(ع) تا زمانى كه زنده بود ذره‏اى غير از حلال نخورد و براى غذاى خود به نان جو خشكى همراه با شير اكتفا مى‏كرد. آخرت را بر آسايش و راحتى زندگانى دنيا ترجيح مى‏داد و اگر در مقابل دو كار الهى قرار مى‏گرفت كار سخت‏تر را انتخاب مى‏كرد. خود آب از چاه مى‏كشيد و هيزم براى آتش مى‏آورد. على(ع) هميشه خوشرو، متبسم، متواضع و فروتن بود. بسيار ساده مى‏نشست و غذا مى‏خورد. در عبادت بى‏نظير بود. در هر شبانه روز اى بسا هزار ركعت نماز مى‏خواند. كانون خانواده‏اش سراسر ايثار، محبت و تعاون بود.
مادر زينب يعنى فاطمه (س) نيز الگوى فضايل و در تربيت فرزندانش بسيار كوشا بود. تمام كارهاى خانه را خود انجام مى‏داد. گندم آرد مى‏كرد و آرد را خمير مى‏نمود و نان مى‏پخت و لباس‏وصله مى‏زد. شبهاى جمعه تا صبح در حالت ركوع و سجده به سر مى‏برد و جز براى ديگران براى خود هيچ دعا نمى‏كرد.
اين خانواده بهترين الگو براى احترام متقابل نسبت ‏به يكديگر است، احترام به همسر يكى از اصول زندگى خانه آنهاست، على(ع) مى‏فرمايد: «به خدا قسم من هيچ زمان فاطمه را خشمناك نكردم و او را بر كارى اجبار ننمودم تا اينكه از دنيا رحلت كرد و همچنين هيچ گاه فاطمه مرا خشمناك نكرد و از من نافرمانى ننمود و هر وقت‏ به او نگاه مى‏كردم غم‏ها از وجودم رخت ‏برمى‏بست.»
انفاق اين خانواده سرمشق زندگى همگان است، زيرا پناهگاه يتيمان، فقيران و بردگان بوده و از كوچك تا بزرگ ايشان حتى غذاى خود را براى خدا از خويش دريغ مى‏داشتند و به نيازمند مى‏دادند. (آيات‏7 تا 11 سوره مبارکه «هل اتى‏» بيان كننده روحيه جود و بخشش اين خانواده است.)
فرزندان اين خانواده كه از جمله آنها «زينب‏» است از مكارم اخلاق اين پدر و مادر بهره‏ها گرفته‏اند؛ در دانش، زهد، صبر، عفت، حضور در صحنه‏هاى سياسى و.....
آری زينبI در چنين خانواده و محيطى بزرگ شد و نزد بهترين آموزگاران بشريت تربيت ‏يافت.
دانشى از سوى خدا
از روايات و اخبار استفاده مى‏شود كه بخشى از علوم بانو زينب Iاز جانب پروردگار به او افاضه شده بود. امام سجاد (ع)در خطابى به عمه‏اش زينب فرموده است: «انت ‏بحمدالله عالمه غير معلمه و فهمه غير مفهمه‏» تو بحمدالله دانشمندى معلم نديده هستى و داراى درك و فهمى هستى كه ذاتى تو است.
او مفسر قرآن‏ بوده و در ايامى كه على (ع)در كوفه حضور داشت اين بانوى بزرگ مجلسى در منزل خود داشته و براى زنان تفسير قرآن بيان مى‏فرمود.
گواه ديگر بر دانش انبوه آن بانو خطبه‏هايى است كه در كوفه و شام ايراد كرده است و دانشمندان زيادى آنها را ترجمه و شرح كرده‏اند. اين خطبه‏ها نشان‏دهنده تسلط علمى آن بانو در علوم اسلامى به ويژه قرآن كريم بوده است. آياتى كه او در اين خطبه‏ها مطرح كرده جواب دهنده شبهات بسيار در زمينه‏هاى اعتقادى و غير آن است.
حضرت زينبI در خطبه‏هاى خود نشان داده كه به معارف قرآن كاملاً آشنا بوده است. اگر كسى به آيات قرآن معرفتى جامع نداشته باشد چگونه مى‏تواند هر آيه‏ را براى استدلال مخصوص به گونه‏اى كه دشمن را محكوم كند، به كار برد.
شاهد ديگر بر مقام علمى ایشان رواياتى است كه آن محدثه نقل كرده از جمله آنها خطبه مادرش (س) در مسجد مدينه است و حديث «ام ايمن‏» پيرامون حوادثى كه در آينده در كربلا به وقوع خواهد پيوست.
در محضر خدا
چنانكه نوشته‏اند آن بانوى پاك در همه عمر هيچ گاه نمازهاى نافله را ترك نكرده است. امام سجاد(ع) فرمود: «عمه‏ام زينب در مسير كوفه تا شام نمازهاى واجب و مستحب را به جا مى‏آورد و در بعضى جاها به علت گرسنگى و تشنگى زياد نمازش را نشسته مى‏خواند.»
از آنجا كه امام حسين(ع) از عبادت‏هاى خواهرش زينب كاملا مطلع بود و مى‏دانست كه او نزد پروردگار خود مقام استجابت دعا دارد در آخرين وداع به وى مى‏فرمايد: «يا اختاه لا تنسينى فى نافله الليل؛ اى خواهرم! مرا در نمازهاى شبت فراموش نكن.»
مراتب عرفانى حضرت (س) مقام امامت چندان فاصله‏اى ندارد. او مانند مادرش (س) چنان در عبادت كوشا بود كه پاهاى مباركش متورم شد.
نشان داد كه تفاوتى بين زن و مرد براى رسيدن به عبوديت پروردگار نبوده و ملاك و امتياز انسان نزد خداوند مذكر و مؤنث‏بودن نيست.
قرآن مى‏فرمايد:«من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون؛ هر كس عمل صالحى انجام دهد - مرد باشد يا زن - در صورتى كه ايمان داشته باشد ما حتما به او زندگى پاكيزه روزى گردانيم و بهتر از آنچه عمل كرده‏اند به آنها پاداش مى‏دهيم.‏»
در آيينه زهد
زاهد آن فقيرى نيست كه به دليل ناتوانى خويش دنيا را نخواهد بلكه كسى است كه با وجود ثروت و امكانات، به زر و زيور دنيا دلبسته نباشد. زينب پاك در دامن مادرى تربيت ‏شد كه پوست گوسفند فرش خانه‏اش بود و پدر بزرگوارش بارها كفش خود را پينه مى‏زد و هرگز دو خورشت‏ يكجا مصرف نكرد.
او هجرت و شركت در حماسه كربلا و اسارت را بر ماندن در مدينه و زندگى در كنار شوهر و داشتن كنيزان و غلامان ترجيح داد و فريفته خوشى چند روزه ی دنيا نشد و نام خود را در كنار امام حسین(ع) ثبت كرد। آگاهى داشتن آن بانو از حوادث كربلا، شهادت برادر و اسارت خود، بر عظمت اين زهد مى‏افزايد.
وى دو فرزند خود را نيز به كربلا برد و آنها به شهادت رسيدند. با اينكه علاقه مادر نسبت‏ به فرزند امرى ذاتى و فطرى است وقتى كه آن دو به شهادت رسيدند براى اينكه در صبر و ايمان او خللى پيدا نشود براى ديدن دو فرزند شهيدش از خيمه‏ها بيرون نيامد.
او به زنان مسلمان آموخت ‏به جاى نظاره و تقليد زندگى ديگران و توجه به زيورهاى دنيا و دل بستن به آنها بايد دنيا را وسيله رسيدن به آخرت دانست چرا که زخارف دنيا انسان را ابدى نمى‏كند و آنچه به انسان حيات جاويد مى‏بخشد تكيه به معنويت است.
مقام تسليم و رضا
از جمله ارزش هاى اخلاقى براى كمال ايمان و شرافت انسان، راضى بودن به قضاى الهى و تسليم محض بودن در مقابل شدايد، بلاها و گرفتاري هاى ناخواسته زندگى است. «احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون - و لقد فتنا الذين من قبلهم...؛ آيا مردم مى‏پندارند همين كه گفتند ما ايمان آورده‏ايم رهايشان كنند و امتحان نخواهند شد! (هرگز چنين نيست) و ما امت هاى پيشين را همه امتحان و آزمايش كرديم.»
تمام پيامبران مورد آزمايش و امتحان الهى قرار گرفتند اما امتحان همه يكسان نبود، برخى سخت‏تر و برخى ساده‏تر بود.
بسيارى از اين آزمايش‏ها موفق بيرون نمى‏آيند و درجه‏اى هم نمى‏گيرند اما زينبI از اين آزمايش سربلند بيرون آمد. او نسبت‏به دين الهى سخن ناسزا بر زبان نراند و پس از مادرش بالاترين افتخار براى زنان مسلمان شد.
پيام رضايت و تسليم در مقابل حوادث از سوى امام حسين(ع) آن «نفس مطمئنه‏اى‏» كه نداى «ارجعى‏» را با مقام بلند «راضيه مرضيه» لبيك گفته است در روز عاشورا به زينب واگذار شد.
ابن‏زياد به حضرت زينبI مى‏گويد: «كيف رايت صنع الله باخيك و اهل بيتك‏؛ معامله خدا را با برادرت حسين و اهل بيتت چگونه ديدى؟»
زينب جواب مى‏دهد: «ما رايت الا جميلا؛ جز زيبايى چيزى نديدم.»
وى علت اين زيبايى را چنين بيان مى‏كند: «اينها از آن انسان هايى هستند كه خداوند كشته شدن را بر پيشانى آنها ثبت كرده است و اكنون به سوى جايگاه هاى حقيقى خود رفته‏اند.»
آرى، ایشان با وجود اين همه رنج‏ها و بلاها نه تنها روحيه خود را نباخت ‏بلكه به مقام خشنودى رسيد. اين همان فرهنگ زينبيان است كه از كار پاكيزه خود پشيمان و ناراضى نيستند.
هنرآفرين عصر
هنر، روش هاى ويژه و شيوه‏هاى پيرايش شده حركت انسان است. در هر امرى اگر انسان با روش خاص حركت كرده و به آن نظم دهد تا به نتيجه مطلوب و نهايى برسد، اين هنرمندى است.
حضرت زینب (س) سفر آسمانى خود با سه خطر بزرگ مواجه بوده است: يكى از بين رفتن و توجيه كردن خون سيدالشهدا(ع) از طرف دشمنان، ديگرى ادامه خلافت غاصبانه و سوم حفظ امانتهايى كه به او سپرده شده بود. او بايد وديعه امامت را كه از جانب برادرش حسين به او واگذار شده صحيح و سالم به صاحبش تحويل دهد و ديگر اينكه جان كودكان، دختران و بيمار عزيزش على بن‏الحسين(ع) را به قيمت جان خود حفظ كند.
او چه شيوه‏اى برگزيند تا اين سه خطر را دفع كند؟
با الهام از فكر بلند و ايمان قوى دو شيوه حساس و مهم را انتخاب مى‏كند: يكى حضور در صحنه مبارزه، سياست و اجتماع مخوف آن زمان و ديگرى شيوه تبليغ در زمان اسارت.
زينب با استفاده از دو اصل همدوش «پيكار» و «تبليغ‏»، رسالت عاشوراى حسين را با همه ويژگي هايش به طرز صحيح به پايان مى‏رساند و با قهرمانى خاص خود در بحران هاى فرساينده زندگى مسؤوليت ‏خويش را فراموش نمى‏كند و بسان يك «پيامبر تبليغى‏» نقشه طرح‏ريزى شده مكتب انقلاب حسين(ع) را شكل مى‏بخشد.
آری اين بانو زينب است. نواده بزرگ پيامبر2، دختر سخنور و دانشمند على(ع)، فرزند شجاع و پارساى زهرا(س) يادگار قيام و پايدارى محمد(ص) چهره نمونه بانوان تاريخ، پيشواى شايسته همه زنان عالم، پرچم‏دار نهضت‏خونين كربلا، سياستمدار آگاه به عصر خود و حامى ولايت، دين، مكتب و ...
دفاع از حريم ولايت
حضرت (س) حرکت و هدايت انسان ها را بدون امام(ع)، سکون و هلاکت مى دانست و زمام دارى نااهلان را باعث دورماندن توده ها از صراط مستقيم مى ديد. بدين علت، دفاع و حمايت از مقام امامت و ولايت را سرلوحه مسئوليت هاى خويش قرار داده بود و با تمام توان بعد از حادثه عاشورا به ارائه رهنمودهاى شايسته و مبارزه با زرمداران و زورمحوران در قالب خطابه مى پرداخت. وى چون دست پرورده زهراى (س) بود، درس ولايت مدارى را از مادر فراگرفته بود. از يک سو در جهت معرفى و شناساندن ولايت، از طريق نفى اتهامات و يادآورى حقوق فراموش شده اهل بيت تلاش کرد و از سوى ديگر سر تا پا تسليم امامت بود؛ چه در دوران امامت امام حسين(ع) و چه در دوران امام سجاد(ع) که حتى در چند مورد تا پاى جان از امام سجاد(ع) دفاع کرده و او را حمايت نمود.
آفتاب عفت
زينب کبری (س) سرشار از بينش و بصيرت بود که با سيره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» ديروز و امروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگويى ماندگار از شخصيت عظيم خويش به يادگار گذارد و معيارهاى حرکت ارزشى و ضد ارزشى را براى هميشه ترسيم کرد
وى در پاسدارى از عفت و عصمت، سرآمد زنان و دختران روزگار بود و با الهام از پيام آسمانى قرآن و طبق آموزه هاى مادرش، فاطمه (س) حجاب و عفت را مانند گوهرى ارزشمند براى يک زن مسلمان مى دانست و بر اين باور بود که زن هنگامى به خداى خود نزديک تر است که خود را از معرض ديد مردان بيگانه حفظ نمايد.
زينب کبری(س) دختر آن مادرى است که براى احقاق حق و دفاع از حقوق رهبر اسلام و حجت خدا از منزل بيرون مى آمد و با دشمنان به احتجاج مى پرداخت؛ اما سر تا پا محجوب و پوشيده؛ همان مادرى که وصيّت مى کند پيکرش را بعد از مرگ در تابوتى با ديواره هاى بلند بگذارند تا از انظار نامحرمان به دور باشد، پس طبيعى است که دختر او هم اين تعاليم بلند اسلام را رعايت نمايد؛ چراکه حفظ شرف و حيثيت زن، واجب و حجاب از ضروريات دين است و اصولاً تمام فداکارى هاى اين بانو براى تحقق احکام اسلام بود بنابراين عفت و پاکدامنى خويش را حتى در سخت ترين شرايط به نمايش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خويش پاى مى فشرد تا جایی که براى پاسدارى از مرزهاى حيا و عفاف بر سر يزيد فرياد زد: «آيا اين از عدالت است که زنان و کنيزان خويش را پشت پرده نشانى و دختران رسول خدا(ص) را به صورت اسير به اين سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دريدى و صورت هاى آنان را آشکار ساختى.»

نمونه‏هايى از حياى زينب
1 . فرزند بيت‏حيا و عفت:
تأثير وراثت و خانواده در رفتار و كردار انسان ترديدپذير نيست . امروزه به روشنى ثابت‏شده است كه بخشى از صفات خوب و بد از راه وراثت نسل به نسل منتقل مى‏شوند و به همين جهت‏ خانواده‏هايى كه پيامبران در آن متولد شدند، عموماً پاك و اصيل بودند، به همين جهت در منابع اسلامى نيز از ازدواج با زنان زيبايى كه در خانواده‏هاى ناپاك و عارى از حيا به بار آمده‏اند نهى شده است . در كنار وراثت، تربيت مطرح است زيرا بخشى از فضايل و كمالات، با تربيت صحيح به فرزندان منتقل مى‏شود.
در زندگى زينبI اين دو عامل (وراثت و تربيت) در بالاترين حد خويش وجود داشت؛ چنانكه در زيارت نامه آن بانوى بزرگوار مى‏خوانيم: «السلام على من رضعت ‏بلبان الايمان؛ سلام بر كسى كه از پستان ايمان شير نوشيد.»
آن كه پا تا به سر ايمان و حياست خونش آميخته با خون خداست
عشق را همسفر كرب بلاست مظهر عصمت و پاكى، تقواست
به يقين زينب كبرى باشد زاده حيدر و زهرا باشد
«يحيى مازنى‏» كه از علماى بزرگ و راويان حديث است، چنين نقل مى‏كند: «مدتها در مدينه در همسايگى على(ع) در يك محله زندگى مى‏كردم. منزل من در كنار منزلى بود كه زينب‏ دختر على در آنجا سكونت داشت، حتى يك بار هم كسى حضرت زينب را نديد و صداى او را نشنيد. او هرگاه مى‏خواست ‏به زيارت جد بزرگوارش برود، در دل شب مى‏رفت؛ در حالى كه پدرش على(ع) در پيش و برادرانش حسن(ع) و حسين(ع) در اطراف او بودند. وقتى به نزديك قبر شريف رسول خدا(ص) مى‏رسيدند، اميرالمؤمنين(ع) شمعهاى روشن اطراف قبر را خاموش مى‏كرد. يك روز امام حسن(ع) علت اين كار را سؤال كرد، حضرت فرمود: «اخشى ان ينظر احد الى شخص اختك زينب؛ از آن مى‏ترسم كه كسى خواهرت زينب را ببيند.»
به قول «شيخ جعفر نقدى‏»، زینب(س) تربيت‏شده پنج تن آل عبا است: «فالخمسه اصحاب العباء هم الذين قاموا بتربيتها وتثقيفها وتهذيبها وكفاك بهم مؤدبين ومعلمين؛ پنج تن آل عبا به تربيت و فرهنگ سازى و تهذيب زينب همت گماردند و همين بس كه آنها ادب كننده و آموزگار باشند.»
و راستى كجا رفته اين مرزباني هاى حيا؟! و چرا در جامعه شيعه علوى، مى‏بينيم كه مردان با همسران آرايش كرده و دختران بى‏بهره از حجاب، در پارك ها و خيابان ها و . . . ظاهر مى‏شوند؟!
2 . حيا در آغاز جوانى
دكتر «عایشه بنت الشاطى‏» ، بانوى نويسنده و اهل تحقيق اهل سنت، چنين مى‏گويد: زينب در آغاز جوانى چگونه بوده است؟ مراجع تاريخى از وصف رخساره زينب در اين اوقات خوددارى مى‏كنند زيرا كه او در خانه و روبسته زندگى مى‏كرد. ما نمى‏توانيم مگر از پشت پرده وى را بنگريم، ولى پس از گذشتن دهها سال از اين تاريخ، زينب از خانه بيرون مى‏آيد و مصيبت جانگداز كربلا او را به ما نشان مى‏دهد.
تاريخ او را نديده، چرا كه حياى او مانع از آن شده است و مادرش فاطمهI توصيه فرموده: «خير للنساء ان لا يرين الرجال ولا يراهن الرجال؛ براى زنان بهتر است كه آنان مردان را نبينند، و مردان [نيز] آنها را نبينند.»
و اگر دستور الهى و آسمانى نبود كه «ان الله شاء ان يراهن سبايا؛ به راستى كه خدا خواسته كه آنها را اسير ببيند.» حسينA هرگز به خود اجازه نمى‏داد خواهر را در سفر كربلا به همراه ببرد.
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غيب
ورنه اين بى‏حرمتى را كى روا دارد حسين

3 . نمايش شكوه حيا هنگام حركت از مدينه
مدينه، شبى را به ياد مى‏آورد كه كاروان حيا با تمام شكوه و جلال به سوى مكه روانه شد. آن شب از شبهاى ماه رجب بود كه كاروانى مجلل از مدينه بيرون رفت؛ در حالى كه دو بانوى «حيا» و عفت را جوانان بنى‏هاشم و در راس همه سيد جوانان اهل بهشت احاطه نموده بودند. در قطعه‏اى تاريخى، راوى چنين نقل مى‏كند:
«چهل محمل را ديدم كه با پارچه‏هاى حرير [ابريشم] و ديباج زينت‏شده بودند. در اين وقت امام حسين(ع) دستور داد بنى هاشم زن هاى محرم خود را سوار بر محمل ها نمايند، پس در اين حال من نظاره مى‏كردم كه ناگهان جوانى از منزل حسين(ع) بيرون آمد در حالى كه قامت‏بلندى داشت و بر گونه او علامتى بود و صورتش مانند ماه مى‏درخشيد و مى‏فرمود: بنى‏هاشم كنار رويد و آن‏گاه دو زن از خانه حسين خارج شدند در حالى كه دامانشان بر اثر حياى از مردم به زمين كشيده مى‏شد و دور آن دو را كنيزانشان احاطه نموده بودند. پس آن جوان به سوى يكى از محمل ها پيش رفت و زانوى خود را تكيه قرار داد و بازوى آنها را گرفت و بر محمل سوار نمود. من از بعضى پرسيدم؛ آن دو بانو كيستند؟! جواب دادند: يكى از آنها زينب و ديگرى ام‏كلثوم؛ دختران اميرالمؤمنين(ع). پس گفتم: اين جوان كيست؟! گفته شد: او قمر بنى هاشم، عباس فرزند اميرالمؤمنينA است. سپس دو دختر صغير را ديدم كه گويا امثال آنها آفريده نشده است. پس يكى را همراه زينب و ديگرى را همرام ام‏كلثوم سوار نمود. پس از [اسم] آن دو دختر پرسيدم. گفته شد: يكى سكينه و ديگرى فاطمه؛ دختران حسين مى‏باشند.
آن‏گاه بقيه بانوان به همين جلالت و عظمت و حيا و متانت‏سوار شدند و حسين(ع) ندا داد: كجاست عباس، قمر بنى هاشم! عباس عرض كرد: لبيك، لبيك، اى آقاى من! فرمود: اسبم را بياور. اسب آقا را حاضر كرد. آنگاه حضرت بر آن سوار شد و بدين سان كاروان حيا، عفت، متانت و نجابت مدينه را ترك گفت.
4 . عفت و پاكدامنى، دست‏آورد حياى زينب
عفت و پاكدامنى؛ برازنده‏ترين زينت زنان و گران‏قيمت‏ترين گوهر براى آنان است. زینب(س) يك سو به زيبايى درس عفت را در مكتب پدر آموخت؛ آنجا كه فرمود: «ما المجاهد الشهيد فى سبيل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف يكاد العفيف ان يكون ملكا من الملائكه؛ مجاهد شهيد در راه خدا، اجرش بيشتر از كسى نيست كه قدرت دارد اما عفت مى‏ورزد، نزديك است كه انسان عفيف فرشته‏اى از فرشتگان باشد.»
و از طرف ديگر، حياى ذاتى زينبI مى‏طلبيد كه در اوج عفت و پاكدامنى باشد؛ چرا كه بارزترين ثمره و پى‏آمد حيا؛ عفت و پاكدامنى است. چنان كه علىA فرمود: «سبب العفه الحيا؛ علت عفت و پاكدامنى شرم و حيا است.»
و در جاى ديگر فرمود: «على قدر الحياء تكون العفه؛ به هر اندازه كه حيا باشد، عفت و پاكدامنى خواهد بود.»

سلام بر او كه آیینه ی یاس است و نامش هميشه درس آموز حیا و پاکدامنی.
التماس دعا